استفاده زودهنگام از کتاب برای لذت و تحریک علاقه کودک به زبان با تکنیک هایی که برای تبدیل وی به یک فرد مسلط و ماهر در زبان وجود دارد بسیار متفاوت است. این شیوه‌ها و تکنیک‌ها در کتاب حاضر جایی ندارد. کودکی که در دوره خردسالی به ارزش و اهمیت کتاب پی می‌برد همواره از یک منبع زبانی پربار بهره مند خواهد بود. برای این مهم می‌توان نه تنها از والدین، بلکه از تمامی آن‌هایی که با کودک در تماسند خواست که برای وی کتاب بخوانند و درباره تصویرهای آن با او سخن بگویند. بدین ترتیب، دیری نخواهد پایید که کودک می آموزد نام تصاویر را به زبان آورد، بخش‌های کوتاهی را به خاطر بسپارد و سپس توانایی خود را در خواندن با صدای بلند به نمایش بگذارد. این کار بطور طبیعی وی را تشویق خواهد کرد تا بخوبی بر کتابخوانی مسلط شود و رشد مهارت های زیاتی وی احتمالا چنین تسلطی را افزایش خواهد داد.
 
شرکت در کتابخوانی همراه با کودک برای بزرگسالان نیز لذتبخش است. این کار نه تنها نوعی سرگرمی است که نسبت به دیگر سرگرمی‌ها شخص را کمتر خسته می کند، بلکه نوعی مکالمه زود هنگام بین کودک و بزرگسال است که برای نبود قابلیت درک کودک از سویی و ناتوانی وی در چاره اندیشی از سوی دیگر، بگونه‌ای راه حلی می یابد. اگر فردی بزرگسال و کودکی هر دو به تصویری بنگرند و فرد بزرگسال صدایی تولید کند، برای کودک بسیار ساده خواهد بود که بگوید "یک سگ است"، یا "سگ بزرگ سیاه است" و غیره. چنین تمرکز مشترکی یکی از جنبه های مادر- فرزندی است که در نتیجه رشد و ارتقاء آن بصورت یک فن تدریس درآمده است. اقداماتی که در مورد کودکان خردسال مبتلا به تاخیرهای زبانی و گفتاری صورت می گیرد در حال حاضر تقریبا بطور کامل جنبه پیشگیرانه دارد. مویر Muir (۱۹۹۲) از پیشرفت یک فعالیت ابتکاری در زمینه ایجاد کارگاهی برای والدین بصورت گردهمایی و بحث و تبادل نظر برای اطلاع رسانی به مراقبان کودک می نویسد: در این کارگاه تاکید اصلی بر اطمینان بخشیدن به والدین برای شرکت در فرایند کمک رسانی به فرزندشان است. بازخورد دریافتی از والدین پس از پایان دوره نشان داد که دادن اطلاعات و آموزش به والدین نه تنها می‌تواند اضطراب آن‌ها را درباره رشد کودک کاهش دهد، بلکه چنین دوره های فشرده ای می‌تواند دانش و آگاهی آنان را بالا بیرد. افزون بر آن این نوع خدمات در مقایسه با دیگر انواع خدمات مقرون به صرفه تر است.
 
تمایل به ارتباط دادن گفتار مادر با رابطه مادر فرزندی در مراحل اولیه، در حال حاضر بحد کافی قوی است که مداخله زودهنگام در این زمینه را موجب می‌شود. نمونه ای از این گونه مداخله ها را می‌توان در بوستون ایالات متحده امریکا یافت که به مادران دارای سابقه محرومیت و آسیب کمک شد تا با فرزندان خود رابطه برقرار کنند. فرزندان از مادرانی متولد شده بودند که آمادگی مادر شدن را نداشتند و نمی دانستند چگونه باید از آن‌ها نگهداری کنند. برخی از آن‌ها زیر بیست سال داشتند و برخی دیگر همسر نداشتند و بسیاری دارای سوابق آسیب یا رفتار ضد اجتماعی بودند. امید آن بود که با فراگیری مهارت های مادری، افراد متخصص بتوانند آنان را امیدوارتر کنند و دید مثبتی را در آن‌ها به وجود آورند. سهم و فعالیت های آسیب شناسان زبان و گفتار در این برنامه در همایش انجمن امریکایی گفتار- زبان - شنوایی  ارائه شد. در این همایش نشان داده شد چگونه مادران در مراقبت‌های معمول و روزانه خود از گفتار گرم و محبت آمیز استفاده می بردند. آنان از انواع لحن، شبه واکه‌ها، آوازها، و دیگر آواسازی های بیانی مختلف استفاده کردند و از مادران خواستند تا از آن‌ها تقلید کنند. هدف این برنامه شروع تعاملی ارتباطی و محبت آمیز از طریق تولید صدا بود که با پاسخ های کودک می توانست تداوم و توسعه یابد.
 
این دیدگاه به یقین جالب است، اما ضرورت دارد با دقت تمام گسترش یافته و منتشر شود. اگر مادران احساس خشم، سردرگمی، ترس، یا بی یاوری کنند، تلاش برای آموزش مکالمه صمیمانه و داشتن لحنی گرم و آرام بخش در بهترین شرایط بی فایده و در بدترین شرایط آسیب رسانده است. کودکی که ترکیبی از کلمات پر احساس را در زمانی با لحنی خصمانه و در زمانی دیگر بصورت تسکین دهنده ولی همراه با ترس میشنود به احتمال زیاد احساس ترس و سردرگمی به او دست می‌دهد. مشاوره و ارائه کمک عملی به مادران در مورد نیازهای اجتماعی و مسائل شخصی آنان باید پیش یا دست کم همزمان با راهنمایی آن‌ها در مورد چگونگی تغییر رفتار زیانی باشد. اقدامات پیش گیرانه ای وجود دارد تا به کودکان بی اعتنا و بدون واکنش و آن‌هایی که در معرض خطر تاخیر زبانی هستند کمک کند. این کمک‌ها بواقع تلاش هایی است تا تجربه های معمول زبانی را به صورتی شدیدتر و جدی به آنان ارائه کند. چنین اقداماتی را می‌توان در کتاب هایی که درباره ارتباط اولیه کودک نوشته شده است (برای مثال کوپ Coupe و گلدپارت Goldbart، ۱۹۸۷؛ وارنر، ۱۹۸۷) یافت.
 
زمانی که نوزادی در معرض خطر معلولیتی جدی است، در تلاش های اولیه برای کمک به او می‌توان به وی نشان داد چگونه قادر است بر محیط خود تاثیر بگذارد. به والدین کودک و مراقبان او نیز توصیه می‌شود چگونه واکنش های خود را به تلاش های وی برای حرکت، تولید صدا، با توجه به چیزی مشروط کنند. بدین ترتیب، کودک نه تنها از واکنش آنان خوشنود خواهد شد، بلکه در می یابد که حرکت یا عمل او موثر و مورد توجه بوده است. وی همچنین می آموزد آنچه انجام می‌دهد با آنچه در مورد او انجام می گیرد تفاوت دارد. برای افزایش آگاهی نوزاد از اهمیت زبان باید به او کمک کنیم آنچه را می شنود نخست دریابد.
 
منبع: اختلال‌های رشد زبان (ویرایش دوّم)، کاترین آدمز، بتی بایرز براون و مارگات ادواردز، ترجمه: دکتر محمدتقی منشی طوسی، دانشگاه امام رضا (علیه السلام)، صص96-94، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1385